اندر محاسن خوب
http://sarazare.tumblr.com/
۲۰ فوریه ۲۰۱۰
این نوشته را بنده تقدیم کردمی به زنان با محاسن. آرزو کردمی که قلممی گویای منظورمی باشندی! محاسن اون ریش هایی نبدندی که همی من و سایر دوستانم با هزینه گزاف به کمک لیزر به کلّ یا جزع نابودش کردمیدی، که حیف مال، کاش پولش را بستنی خورده بودمدی! منظور (به قول رفیقی) “محاسن خوبی” بودندی که من زن را به افتخار به زن بودندم بر میانگیزندی! از جمله، مهر، محبت، احساس، قدرت تحلیل مسائل، مولتی تسکینگ ، اراده ، درک، قدرت تطبیق، حمایت، ظرافت در نگرش و غیرو بودندی…
بحث از اونجا داغ شوندی، که حدود چند ده هزار سال پیشندی!، آقایون که “تنها” عضو “راستشان” در جاهایی “فرو” روندی، حس جو گیری یه شدید آنها را بر داشتندی و سعی در تضعیف و تحقیر و محروم کردن “زن” کردندی. و دیگر صحبت از محاسن زنان را غیر قانونی کردندی. بعد تر هم با کمک پیغمبران خدا از زرتشت گرفتندی تا موسی و عیسی و محمد، “صل ال الله علیه و “صلمدی!” مهر تصویب بر این قوانین تبعیض آمیز زدندی. زنان را چادر و برقه سر کردندی، در خانه محبوس کردندی، آنها را در ایام حیض نجس خوانندی و از تحصیل و کار محروم داشتندی، مگر کار مزرعه، که آقایانی با استناد به دیگر “عضو” بس شریف و بس گشادشان، تصمیم گرفتندی که مزرعه کاری بس سخت بودندی و به جایی از دنیا بر نخوردندی اگر زنان این کار را بر عهده گرفتندی! بازماندگان این گشاد عضوان شریف امروزه روز در مناطق شمالی یه بعضی مملکتها یافت شوندی.
شایسته یه یاداوریست که همه یه زنان در همه جای دنیا این سعادت رو نداشتندی که به کار مزرعه گماشته شوندی، به عنوان مثال، درهمین بلاد عرب همسایه، در حدود ۱۴ -۱۵ قرن پیشندی، کار به جایی رسیدندی که اعراب، بنا به روایتی سوسمار خور، که من فرقش را با هشت پا خور، مرغ خور یا اختاپوس خور نبینندی، تصمیم به زنده به گور کردن دختران کردندی. به گمانم در همین بخشهای تاریخ مرسوم بشدندی که بر دختران دم بخت قیمت گذاشته شدندی. معمولا معیار آن ثروت پدر و توانا ییش در پرداخت جهیزیه بودندی. خلاصه زن کالایی با قیمت “فلوتینگ” در بازار آزاد شدندی!
این ماجرا کلی طول و تفسیر داشتندی. در زمانی زنان را حق تحصیل ندادندی و زمانی آنها را ناقص و نفهم خواندندی. زمانی چادر به زور بر سر دختران کردندی، زمانی دیگر به زور از سر دختران بر کندندی، دوباره بر سر آنان کردندی، و این روزه روز، دختران آنرا نیمه بر سر نگاه داشتندی ! این که خود نشان از بلا تکلیفی “کرونیک” دختران، ترس از حضور پدر مادر در پاسگاه، جریمه نقدی، باتوم فراوان و سرو کله شکسته و خونین مالین داشتندی.
زمانی (از خیلی پیش تا خیلی پس) در اقصی نقاط جهان، به زنان تجاوز کردندی، و آنها را به عنوانه وسیله دیدندی. وسیلهٔ تمیز و مرتب کننده، پزنده، تولید مثل کننده، پرورش دهنده، شادی و رضا بخشنده و کتک خورنده. زمانی آنها را بیش از اندازه قدر دادندی (به گمانم زمان پرزیدنت احمدی نژاد بودندی) و تصمیم گرفتندی که آنها آفریده شدندی تا کانون خانواده را گرما بخشندی و زیاد لازم نبودندی که به دانشگاه رفتندی و یا کار کردندی. این گشادگی و بخشایش تا حدی بودندی که به آنها گفته شدندی اگر در خانه ماندندی و به پخت و پز مشغول گشتندی، دولت مهرورز به شما پول دادندی، که البته شتر دیدندی، ندیدندی! اگر هم خدای نکرده ماهواره دیدندی، گمراه شدندی و به خیابان امدندی و مطالبهٔ حقوق برابر کردندی (که خیلی غلط زیادی بودندی) به آنها باتوم مجانی، زندانی، اعتراف اجباری و تجاوز دادندی!
خلاصه که همه چی در تاریخ بر ضد زنان بودندی و بودندی و بودندی، تا اینکه خود خدا دلش بر مردم بسوخندی و خانوم “فاطی آلیا” در کشور ایران، پاش به مجلس رسیدندی، و کلا قضیه را به توجیه عموم مردم دنیا رساندندی! این توجیه در ادامه یه ماجرای روزی بودندی که خانوم فاطی در مجلس در مورد حقوق زنان زرهای فراوانی زنندی! این سخنان گوهر بار خانوم فاطی که حالا برای خودش نماینده یه مجلسی شده بودندی، به مسان یک معجزه از ایشان در و رفتی. یکی از گوهرهای که ایشون فشوندندی، این بود: “ای زنان، اینقد قضیه را شلوغ نکردندی، در خانه تمرگیده خفه خون بگرفتندی و زر زیادی نزنندی که اگر شوهرانتان به شماکتک رساندندی و فحش دادندی، این که مشکلی نبودندی، خدا را شکر کنندی که زن سرتون نگرفتندی که زن فراوان حق مسلم آقایون بودندی.”
بعد تر هم (همین چند روز پیشکی) برای حمایت مجدد از خانواده، مجلس قانونی تصویب کردندی که اگر به هر دلیل (که بنا به احتمالاتی نارضایتی یه زنان از زندگی یه زناشویی و عدم دریافت طلاق بودندی) زن از زندگی غیبش زنندی، آقایون، نوش جانشان، توانستندی زن مجدد بگرفتندی. یک نفر نبودندی که به این نمایندگان مجلس بیشعور گفتندی که بابام جان، شاید برای حمایت از خانواده، بهتر باشندی طلاق زنی که یک سال از ادای وظأئف، تکرار میکنندی: “وظأئف” زناشویی سر باز زدندی ، شاید دلش طلاق خواستندی! به کجای دنیا بر خورندی که به زنی که شوهرش دلش تجدید فراش خواهندی، اجازه یه طلاق دادندی!؟ یعنی اونجا دقیقا کجای دنیا بودندی؟!؟!
خلاصه کنم که اندر محاسن زنان همین بس که گفتمی که موجوداتی بس صبور و مهربان بودندی، اما خدا اون روز را نیاوراندی که روی سگشان بالا امدندی، آنوقت به خیابانها امدندی، باتون فراوان خورندی. وقتی باتون دون آقایون ته کشیدندی، کلی به محاسن آقایان (که همان ریش بودندی) خندیدندی. حق آقای پرزیدنت احمدی نژاد و دار و دسته یه جنایت کارش را کفّ دستشان گزاشتندی و آزادی یه خود را به دست اورندی.
سپس دنیایی با عشق، محبت، برابری و بدون جنگ بنا گذارندی و آقایان رو هم به بردگی نگرفتندی، البته اون اوایل شاید به بردگی گرفتندی که کمی دلشان خنک شوندی! اما بعد پشیمان شدندی و مثل آقای “تایگر وودز” معذرت خواستندی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر