۱۳۸۹ اسفند ۱۹, پنجشنبه

"شبنم" گریستن سحر





باز هم باور کرد شب را؟
ساده دل! 
(بخوانید احمق!)

دوباره و دوباره ققنوس وار، 
می میرد در امید
و می آید با امید 
احمق !
(بخوانید ساده دل!)


شب هرگز نمی رسد
دلم آشوب می شود از ابدیت 
دلم آشوب می شود از تکرار 

طراوت دارد
         شبنم گریستن سحر
                 از ندیدن مهتاب! ...

چراغ ها خاموش
خود را به رویای شب های بد قول می سپارم...