۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

نهالَکَم


اشک نوشته ای بر اشک های خشکیده نهالی خشکیده تر
http://nahal53.blogfa.com/post-524.aspx

---------------
نهالَکَم
«کوه یار» هم یارای یاری کوه غمت را نداشت... 

 سد چشمانم شکست
وقتی کاسه آب پشت سرت بر زمین افتاد
کاش این سیلِ شور
خانمان تیشه زن «کوهِ یار» را می شست، جلا می داد
آخر حق زندگی بر کف دستان جلادان سیاه مشق شده
دل عشاق حقی نداشت ...

حسرت رد نگاه «بِه-نام» بر ترقوه ات 
حسرت گرمی نفسش بر غلظت گوش هایت
حسرت دل حسرت زده ات
حسرت آخرین بوسه حریصت
حسرت های زندگیم را به سخره گرفت
...
اشک هایم را چه کنم
خانه ام را سیلی شور می بَرَد...

------------