وقتی من عاشق میشوم،
از ۷ سرزمین میگذرم،
با ۷ مکاره دژخیم میجنگم،
و با ۷ زخم بر ۷ سو ی قلبم،
میرسم بر ۷ امین دیار
و از ۷ پستو ی تو در تو
و از ۷ دالان پیچ در پیچ
بیرون می آورم
کلید دل زخم خورده ام را
دل آواره ام را...
با دستانی لرزان، و چشمانی که میسوزد
در حسرت اشک های خشکیده
میسپارمش به تو
سر کش ترینِ شاعران
....
چشمهایم را می بندم
و محکم به هم میفشارم
که مبادا
به یاد آورم دلتنگی ها ی فرداهایم را
و چه خوب به یاد میآورم
سوزش زخمه آدم بودنت را...
چشمهایم را می بندم
و محکم به هم میفشارم
که مبادا
به یاد آورم دلتنگی ها ی فرداهایم را
و چه خوب به یاد میآورم
سوزش زخمه آدم بودنت را...
خیلی قشنگ بود دست مریزاد!هی من نگران بودم در مملکت کفر و در آمریکا هی تو آدم بدی بشی استعدادت کور شه ،از راه بدر شی ولی مثل اینکه نخیر!
پاسخحذفخیلی بهت تبریک میگم.بابا من به تو افتخار می کنم