۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

!... پروردگارا، تو نپروردی بلکه

http://sarazare.tumblr.com

January 30

پروردگا را، چه پرورده ای؟ خودت خجالت نمیکشی؟ اصلا آیا هیچ نقشی در پرورش این قوم داشته ای؟ کجا بودی وقتی این بسیجی‌ها و لباس شخصی‌ها بزرگ می‌شدن؟ تو هم از گزینش جمهوری یه اسلامی ردّ شدی؟ تو هم ۲ جای مختلف کار میکردی که کرایه خونه بدی؟ دنبال یک لقمه نون بودی؟ نکنه پرورش این کودکان معصوم رو به دست مهد کودک بیت رهبری سپرده بودی؟ خبر نداشتی که این بچه‌ها تبدیل به یک عده ذوب در ولایت می شن تو رو هم فراموش می کنن.

عجب روزگار غریبی یه ،

قبل از نفس کشیدن، باید وضوی شهادت گرفت که این دولت “مهر علی‌” لب گشوده شده به سوال رو بی‌ نصیب نمیگذاره، خودمونیم؛ علی‌ یا تو اون علی‌ نبودی که اینا میگن، یا این حکومت داستان هایی که از بچگی تو کله ما کردن رو نشنیده

حالا یه سوال، علی‌ آقا، آیا تو هم در اعدام جوون‌های مخالفت تعجیل میکردی که حکومتت حفظ بشه؟ تو هم موقع بیعت معترضین رو خس و خاشاک خطاب میکردی؟ پس چه مرگت بود که ۲۰ سال ساکت موندی تا وقتی‌ به حکومت برسی‌ که مردم میخوانت و حاضرن بات بیعت کنن؟

آیا تو هم حساب‌های بانکیت رو پر میکردی با دلار و یورو و آقازاده هات، حسن و حسین رو میگم، میفرستادی کشور‌های اروپایی عشق و حال. پس چه مرگت بود که شبا صورتت رو میپوشوندی میرفتی دم خونه یه فقرا غذا تقسیم میکردی. البته اگه منصف باشم، باید فکر کنم چون صدا سیما نداشتی‌، از سر ناچاری این کارو میکردی، واگر نه تو هم میرفتی جلو دوربین بین بچه‌های بی‌ سرپرست هزاری پخش میکردی.

چرا یه چیزی ته دل من میگه شایدم این دوست بی‌ خدای من راست میگه، میگه تو یک قاتل آدم کش بیشتر نبودی. اقلأ این حکومت که ادعا می‌کنه جا پای جا پای تو میذاره، یک مشت قاتل و آدم کش اون بالا مالا هاش نشستن.

پروردگارا، دست از سر داستان علی‌ برداریم، تو چه مرگته؟ کور شدی؟ نمی‌بینی چی‌ تو این مملکت میگذار؟ شاید هم از ترس بسیجی‌‌ها خفه خون گرفتی‌ حرف نمیزنی؟ شایدم تو اوین هستی‌؟ تو این مملکت جوان ها رو به جرم عضویت در یک وبسایت اعدام میکنند، و برادران بسیجی رو که ۱۰ نفر رو به ضرب گلوله از بین میبرند، تنها به جرم راه رفتن در خیابون و شعار دادن، تقدیر میکنند

هفتاد درصد فارغ التحصیل های دانشگاه ها زنان هستند، و نود درصد اونها بیکار، افسرده و سر خورده

زن، از نظر دولت، جنسی‌ لطیف و ستودنی یه که باید بسیار احترام شود و در حد توان اختیار بشه، والاترین وظیفه ش تولید مثل و خانه داری یه، در همین زمان فرزندان متکبر تو، همین بچه بسیجی‌‌ها رو میگم، مدافعین “آزادی یه مطلقه” جمهوری یه اسلامی، اونها رو مثل حیوان کتک میزنند و علی‌ رغم همه یه آزادی یه جنسی‌‌ای که به مومنین اسلام ایرانی‌ داده شده، همچنان تشنه یه تجاوز به عصمت و عفت خواهران و مادرانشون

اعتراف گیری، مثل آب خوردن، و اعتراف دهی‌ در دادگاه‌ها طوطی‌ وار: نه احساس ندامت، نه احساس خجالت، نه احساس سرشکستگی، نه غرور نه پشیمانی

تحصیل کرده ها، سوال کنندگان و روشن فکران، کافر و محارب؛ کور و کر شدگان رهبری رستگاران

دورغ: ارزش؛ کنجکاوی، صداقت و اعتراض مستحق اعدام

جبار قاضی و مدعی یه عدالت؛ مظلوم قربانی و متهم به مظلومیت

تو یه پروردگار هم که تو اعتراف تلو زیونیت گفتی‌ که کاملا پایبنده اصل ولایت فقیه هستی‌ و اون تنها راه رسیدن به تو و رستگاری تو اون دنیاست، چشاتم بازه باز بود خیره تو چشای قاضی، خوب ازش حساب میبردی. وقتی‌ به جون خامنه‌ قسم خوردی که ظالم و مستکبر دشمنان خارجی‌ هستن؛ و حکومت ولایت فقیه که نماینده یه مطلقه یه تو رو یه زمینه، همیشه به حق و هرکی‌ که سوالی یا انتقادی ازش بکنه، تو آتیش جهنم با نظارت شخصی‌ خودت میسوزونیش، از تو هم قطع امید کردم.

خلاصه که پروردگارا، تو نپروردی بلکه...!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر